حضرت عباس(علیه السلام) (۲۶ - ۶۱ق)، مشهور به ابوالفضل و قمر بنی‌هاشم، فرزند امام علی(علیه السلام) و ام البنین و سردار و پرچمدار سپاه امام حسین(علیه السلام) در واقعه کربلا است. او در کربلا سقّای سپاه بود؛ از این رو، در بین شیعیان به «سقا» معروف است. ایشان در روز عاشورا به دستور امام حسین(علیه السلام) برای آوردن آب به شریعه فرات رفت؛ اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمه‌ها، به شهادت رسید.(پیشوایی، مقتل جامع سید الشهدا، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۸۳۸.)

تعزیه حضرت عباس(ع)
تعزیه حضرت عباس(
علیه السلام) از تعزیه‌های دهه اول محرم. موضوع این تعزیه که در روز نهم اجرا می‌شود، شهادت حضرت عباس(علیه السلام) است. شخصیت‌های موافق‌خوان در این تعزیه، امام حسین(علیه السلام)، حضرت عباس، حضرت علی(علیه السلام)، علی اکبر و قاسم(علیه السلام)، حضرت زینب و حضرت سکینه(علیها السلام) هستند و مخالف‌ خوان‌ها ابن سعد، شمر و لشکر دشمن‌اند. در این تعزیه، وقایعی همچون حفر خندق به دور خیمه‌گاه، آب آوردن حضرت عباس از فرات و شهادت ایشان روایت می‌شود.

شرح تعزیه
تعزیه حضرت عباس(علیه السلام) طبق نسخ مختلفی اجرا می‌شود، که به عنوان نمونه میتوان از نسخه‌های مشهوری همچون نسخه میر عزا، میرانجم، زمینه قزوین و زمینه اصفهان نام برد.

تعزیه حضرت عباس طبق نسخه میرعزا
تعزیه حضرت عباس(علیه السلام) طبق نسخه میرعزا کاشانی، از رجز خوانی شمر با «ای شاه کم سپاه به میدان نظاره کن» شروع می‌شود، سپس امام(علیه السلام)، حضرت عباس(علیه السلام)، حضرت علی اکبر(علیه السلام)، حضرت قاسم و حضرت زینب(علیها السلام) هر کدام شعری بر همان وزن شعر شمر می‌خوانند. سپس، امام دستور به حفر خندق می‌دهد و حضرت عباس با شعر «می‌کنم خندق منای پرودگار - تا نگردد خواهر من خوار و زار» شروع به کندن خندق می‌کند، علی اکبر و قاسم نیز اشعاری بر همین وزن می‌خوانند. در ادامه ماجرای آب آوری علی اکبر(علیه السلام)، مکالمه عباس(علیه السلام)با حضرت امیر(علیه السلام) و ماجرای امان‌نامه به تصویر کشیده می‌شود. سپس، عباس وارد میدان شده و با کنار زدن لشکر، خود را به آب رسانده و به بی‌وفایی آب اشاره می‌کند، سکینه(
سلام الله علیه) در خیمه‌ها به همان وزن اشعاری می‌خواند و با بیان اینکه ما کودکان آب نمی‌خواهیم از عموی خود می‌خواهد که زود به خیمه بازگردد. در پایان این تعزیه، آب آوری و شهادت حضرت عباس(علیه السلام) و همچنین آمدن امام حسین(علیه السلام) به بالای بدن حضرت عباس(علیه السلام) می‌آید.

تعزیه حضرت عباس طبق نسخه میرانجم
تعزیه حضرت عباس(علیه السلام) طبق نسخه میرانجم که یکی از طولانی‌ترین نسخه‌های شهادت حضرت عباس(علیه السلام) است، با عمر سعد و با مصرع «شها باشد دلم از بهر قتلت بی‌قرار، امشب» شروع، وسپس گفتگوی امام(علیه السلام) با وی می‌آید. در ادامه پس از مأیوس شدن امام(ع) از هدایت عمر بن سعد، ماجرای عبا بر سر کشیدن امام(علیه السلام) و بیعت برداشتن از اصحاب می‌باشد.سپس، ترک امام(علیه السلام) توسط بعضی اصحاب، ماجرای گفتگوی امام(علیه السلام) با حضرت زینب(
سلام الله علیه)، آب آوری حضرت علی اکبر(علیه السلام)، ورود شمر، خطبه خوانی حضرت عباس(علیه السلام)، وداع حضرت عباس(علیه السلام) با اهل بیت امام حسین، و در پایان ماجرای شهادت ایشان به تصویر کشیده می‌شود.

شخصیتها در تعزیه
در تعزیه دو گروه اولیاء و اشقیاء که نمادهایی از خیر و شر هستند، ایفای نقش می‌کنند. اصطلاحا به اجراکنندگان نقش اولیاء، موافق خوان و به اجراکنندگان نقش اشقیاء،مخالف خوان یا اشقیا خوان گفته می‌شود.

موافق خوانان
امام حسین(علیه السلام): از شروع مجلس تا پایان آن حضور دارد و آخرین کسی است که با خواندن وی تعزیه پایان می‌یابد.
حضرت عباس(علیه السلام): نقش اصلی که در ادبیات تعزیه خوانی به آن «شاه نسخه» می‌گویند.
حضرت علی اکبر(علیه السلام): بحث آب آوری و امتحان وی توسط حضرت عباس(علیه السلام) در این تعزیه مطرح است. البته این مطلب در منابع تاریخی دیده نمی‌شود.
حضرت قاسم(علیه السلام): در این مجلس نقشی بسیار کم رنگ ایفا می‌کند.
حضرت زینب(
سلام الله علیه): از آغاز تا پایان تعزیه حضور دارد و تنها زن تعزیه‌خوان حضرت ابوالفضل محسوب می‌شود.
حضرت امیر(علیه السلام): منظور حضرت علی(علیه السلام) است که برای امتحان زور و شجاعت حضرت عباس(علیه السلام) راه را بر وی می‌گیرد. امیر در این مجلس با نقاب حاضر می‌شود. این مطلب در منابع تاریخی دیده ‌نمی‌شود.
حضرت سکینه(
سلام الله علیه): تنها کودکی است که در این تعزیه نقش ایفا می‌کند. نقشش کمی پر رنگ به نظر می‌آید.

مخالف خوانان
مخالف خوانان یا اشقیاخوانان این تعزیه عبارتند از:
ابن سعد: فرمانده لشکر
شمر: نقش اصلی مخالف خوانان
لشکر: عده‌ای که هنگام حضور حضرت عباس(علیه السلام) و حضرت علی اکبر(علیه السلام) در میدان با شمر همراهی می‌کنند.

نمونه اشعار
گفتگوی حضرت عباس(علیه السلام) باحضرت امیر:
عباس(علیه السلام): که باشی‌ای پلنگ افکن سیاهی
امیر(علیه السلام): جوان از نام نیکویم چه خواهی
عباس(علیه السلام): که باشی ایی شهر بی‌مثل و مانند
امیر(علیه السلام): خدا را بنده عالم را خداوند
عباس(علیه السلام): بترس از ضرب شمشیرم میا پیش
امیر(علیه السلام): نمی ترسم به جز از خالق خویش
عباس(علیه السلام): بسی شیران ز شمشیرم هراسان
امیر(علیه السلام): خودم شیرم ز شمشیرت مترسان
عباس(علیه السلام): ترا من می‌کشم از ضرب صمصام
امیر(علیه السلام): هزارت آفرین باید‌ای نکونام
عباس(علیه السلام): ترا زین آفرین گفتن چه در سر
امیر(علیه السلام): که جان داری به کف بهر برادر
عباس(علیه السلام): چه می‌دانی که من دارم برادر
امیر(علیه السلام): به تو من آشنایم‌ای غضنفر
عباس(علیه السلام): غضنفر می‌کُشد با زور بازو
امیر(علیه السلام):نمی باشی تو با من هم ترازو
عباس(علیه السلام): سیاهی کشته گردی بی‌بهانه
امیر(علیه السلام): کمند صلح افکن در میانه
عباس(علیه السلام): چرا سر گشته‌ای در این این بیابان
امیر(علیه السلام): جوان گم کرده‌ام در این بیابان
عباس(علیه السلام): بگو زانها نشان این باکفایت
امیر(علیه السلام): یکی زانها به تو دارد شباهت
عباس(علیه السلام): صدایت آشنا آید به گوشم
امیر(علیه السلام): بلی من هم زداغت در خروشم
عباس(علیه السلام): حرم از پادشاه عالمین است
امیر(علیه السلام): بلی دانم که خرگه از حسین است
عباس(علیه السلام): مگر تو پادشاه عالمینی
امیر(علیه السلام): مگر تو نیز علمدار حسینی
عباس(علیه السلام): بلی، من زَر خرید شاه دینم
امیر(علیه السلام): بلی من هم امیرالمؤمنینم
عباس(علیه السلام): بابا جان سلام، بابا جان سلام
امیر(علیه السلام): فرزند علیک، فرزند علیک
عباس(علیه السلام): سلام‌ای باب من فتّاح خیبر
امیر(علیه السلام): علیکم بر تو‌ای میر غضنفر
عباس(علیه السلام): کجا بودی پدر در این شب تار
امیر(علیه السلام):کشیدم از نجف تا کربلا بار
عباس(علیه السلام): چرا بابا قد سروت کمان است
امیر(علیه السلام): کمان از بهر تو‌ای نوجوان است
عباس(علیه السلام): چرا هستی چنین در تاب و در تب
امیر(علیه السلام): امان از فرقت کلثوم و زینب
عباس(علیه السلام): چه فرمایش به عباس است ز هَر باب
امیر(علیه السلام): برو در بسترت راحت بکن خواب
عباس(علیه السلام): به امرت‌ای شه والا جنابم
رَوم در بسترم راحت بخوابم.(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۴۰۶.)

شمر و آوردن امان نامه
شمر: مکن تندی، مکش تیغ و مران، من از غلامانم
عباس(علیه السلام): بود مکر و بود حیله، بود تزویر، می‌دانم
شمر: غضب کم کن که مهمانم، دل من در تب و تاب است
عباس(علیه السلام): حسین مهمان تو نبوَد؛ چرا لب تشنه در خواب است؟
شمر:حسین خون جوانان را به دشمن کرده ارزانی
عباس(علیه السلام): حسین آورده در این دشت هفتاد و دو قربانی
شمر:بکش دست از حسین، سردار باشی بر همه لشکر
عباس(علیه السلام): همه عالم نمی‌ارزد به یک موی علی اکبر
شمر: تو را ام البنین مادر بُود، فخرت نمایان است
عباس(علیه السلام): به پیش مادر او مادر من از کنیزان است
شمر: بکش دست از حسین کار تو عین مدّعا گردد
عباس(علیه السلام): برادر از برادر کی چنین روزی جدا گردد
شمر: مشو راضی که کلثوم تو خوار و دربه در گردد
عباس(علیه السلام): شدم راضی سر نعشم نشیند نوحه گر گردد
شمر:برادر کرده جادویت از این اوصاف معلوم است
عباس(علیه السلام): کلام یاوه کمتر گو امام است او و معصوم است
شمر: به معاویه غدار قسم، به همان هند جگرخوار قسم
به یزیدآن سگ بدکار قسم، به خودم شمر ستمکار قسم
شدم از جانب تو من دلسرد،این من و این تو این دشت نبرد
گرنیایی جانب ما از وفا، جنگ دارم با تو اینک حالیا
عباس(علیه السلام): به خداوند جهاندار قسم، به محمد شه ابرار قسم
به علی حیدر کرار قسم، به حسن واقف اسرار قسم
به حسین آن شه بی‌یار قسم، به خودم میر و علمدار قسم
گر کشم تیغ دو سر را زکمر، کره چرخ کنم زیر و زبر
با همه لشکرتان جنگ کنم، عرصه بر لشکرتان تنگ کنم
گر قبولت نبود این اوصاف، این من و این تو این دشت مصاف.(صالحی راد، مجالس تعزیه، ۱۳۸۹ش، ص۴۰۶.)


© کلیه حقوق متعلق به پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.